احتمالا برای شما هم پیش آمده که متوجه یک مشکل در کسب و کار یا در زندگی تان هستید ولی به درستی نمی دانید که برای حل این مشکل یا ایجاد تغییر در جهت رفع این مشکل لازم است چه بکنید ؟
مثلا :
متوجه هستید که کسب و کارتان دچار مشکل کاهش فروش شده . با وجودی که می دانید لازم است اقدام هایی برایش انجام بدهید اما به درستی نمی توانید تشخیص بدهید که از کجا شروع کنید یا به سراغ کدام کار بروید !
ممکن است متوجه شده باشید که اهمال کاری شما در بعضی از کارها بسیار بیشتر از بعضی کارهای دیگر شماست . به طور کلی شما همیشه اهمالکار نیستید اما در کارهایی اهمالکاری تان بسیار زیاد است و خودتان نمی توانید تشخیص بدهید که با این وضعیت لازم است چه بکنید ؟
شما می دانید در ارتباط با دوست یا همسر یا والدین تان مشکلی وجود دارد . با خودتان می گویید که این ارتباط رضایتی که قبلا برایم داشت را ندارد و به نظر می آید مشکلی وجود دارد ! چطور می توان فهمید که مشکل چیست ؟ برای رفع این مشکل چه کاری لازم است انجام شود ؟
شفافیت در طرح موضوع یا طرح مشکل، به خوبی می تواند ما را با وضعیت موجودمان بهتر آشنا کند !
اگر من با مشکل کاهش فروش مواجه شده ام، آیا آن مشکل به گونه ای مشخص و شفاف هست که بتوانم راهکار مناسب آن را پیدا کنم ؟
آیا این کاهش بخاطر شرایط اقتصادی کشور است یا بخاطر اینکه من نتوانسته ام به خوبی بازاریابی کنم یا اینکه با شرایط فعلی مهارت های ضروری برای افزایش فروش را بلد نیستم یا اینکه محصول و خدمات من نیاز به تغییراتی دارد یا اینکه بازار هدف اشتباهی را انتخاب کرده ام یا …
طرح موضوع شفاف به این موارد کلی که گفتم ختم نمی شود و ممکن است بفهمم که یک سری مهارتهای فروش را لازم است یاد بگیرم. خوب حالا ببینم چه مهارت هایی وجود دارند(حتی ممکن است من تا کنون نمی دانسته ام ). و کدام یک از آنها را نیاز دارم که یاد بگیرم و کدام یک اولویت چندانی ندارند که به سراغشان نروم و …
در زمان مواجهه با مشکل مهم است که ما مسئولیت خودمان را ببینیم و به سراغ آن بخش از مشکل برویم که در حوزه اختیار و مسئولیت ماست و می توانیم برای آن کاری کنیم !
طرح موضوع یا طرح مشکل آن هم به شکل شفاف کمک می کند که بهتر بتوانیم تشخیص بدهیم که با وجود این مشکل و وضعیتی که داریم؛ می خواهیم به سراغ رفع مشکل برویم یا فعلا مشکلات مهمتری برای پرداختن به آنها وجود دارند !؟
اینکه ما نارضایتی خودمان به خاطر مشکل را رها نمی کنیم و به درستی هم طرح مشکل نکرده و نمی کنیم و نمی دانیم که آیا در حال حاضر امکان تلاش برای رفع این مشکل را داریم یا نه، نه تنها ذهنمان را درگیر می کند و از ما انرژی می گیرد بلکه امکانِ پرداختن به مشکلات مهم تر را هم برای ما محدودتر می کند ! به عبارتی با توان کمتری می توانیم به سراغ رفع مشکلاتی برویم که برایمان مهمتر هستند !
هر چه شفاف تر شدن مشکل کمک می کند که ما بهتر بتوانیم تشخیص دهیم که با آن مشکل، چه کنیم و در صورت لزوم از فرد متخصص آن حوزه کمک بگیریم !
در خیلی از اوقات ما فقط آثار مشکلات را می بینیم و درگیر آنها هستیم اما شناخت شفافی از مشکل یا موضوع نداریم و به همین خاطر هم به درستی نمی توانیم تشخیص دهیم که برای رفع این مشکل دقیقا چه کارهایی لازم است و به سراغ آنها برویم .
برای شفاف تر شدن مشکل و بررسی آن و تشخیص اقدام های موثر برای آن مساله می توانید از کوچ کمک بگیرید .
کوچ به خوبی می تواند در شفاف سازی طرح مشکل و یا اقدام های لازم در جهت رفع آن شما را یاری کند تا به طور متمرکز تر و موثر تری به سوی رفع مشکلاتتان بروید .