در مطلب جداگانه ای مقاومت درونی را توصیف کرده ام ، اگر آن را مطالعه نکرده اید ابتدا مطالعه کنید و سپس ادامه این پست را بخوانید . این پست مصداق عملکرد مقاومت درونی من در اجرای یک پروژه است
تابستان سال گذشته من بر روی تدوین و آماده سازی دوره مهندسی عادتها متمرکز بودم
در آن روز ها اولویت من تدوین این دوره بود . بیشتر روز ها برای انجامش وقت صرف می کردم و تلاشم این بود که بتوانم به زودی آن را ارائه کنم .
با این حال
در زمان آماده سازی این مطالب آنقدر مورد هجوم نداهای درونی واقع می شدم که بارها و بارها به ذهنم رسید که تدوین دوره را به کلی رها کنم !
آنقدر برایم از در و دیوار بهانه می بارید که ادامه دادن برایم سخت بود . آنقدر در موقع نشستن و نوشتن و یا تحقیق خوابم می گرفت ، گرسنه ام می شد ، هوس انواع چیز های هرگز ندیده و نخورده را می کردم که در عجب بودم از کجا به مخیله ام خطور می کنند !!
گاهی وقت ها آنقدر از انجام کار تدوین متنفر می شدم که به سراغ هر کاری می رفتم غیر از آن !
حتی گاهی به اشخاصی که مدت ها بود پیام نداده بودم پیام می دادم و یا کار هایی می کردم که مدت ها بود انجام دادنشان را به تعویق انداخته بودم !!
جالب اینجاست که همه این ها را مقاومت درونی فرماندهی می کرد !
مقاومت درونی من تمام تلاش خودش را می کرد که من به سراغ هر کاری بروم غیر از تدوین
در روز های اول سرعت پیشرفتم چنگی به دل نمی زد
تا اینکه روزی تصمیم گرفتم از جناب جلال الدین سراج ، دوست گرانقدرم کمک بگیرم . از ایشان خواستم که به عنوان کوچ مرا همراهی کنند و ایشان هم پذیرفتند .
حدود سه ماه بصورت هفتگی با جناب سراج جلسه کوچینگ داشتیم و ایشان مرا در مسیر تدوین دوره کوچ می کردند .
من به ارگان یا سازمانی متعهد نشده بودم که بخواهم آن دوره را ارائه کنم ، بنابراین محدودیت زمانی نداشتم و صرفا به خودم متعهد شده بود .
حضور جناب سراج به عنوان یک همراه ، تسهیلگر و کسی که دلسوزانه تلاش می کرد من بتوانم بهترینِ خودم را به اجرا در آورم در آن روز ها برایم بسیار کارآمد و خوشایند بود !
اینطور فهمیدم که برای داشتن پیشرفت رضایت بخش در پروژه لازم است علاوه بر متعهد بودن به خودم از دیگر انواع تعهد هم بهره بگیرم تا بهتر بتوانم عمل کنم .
همراهی مداوم و دلگرم کننده جناب سراج ، تعهدی که به ایشان برای انجام کار ها در روز های هفته می دادم ، گزارش هایی که قول می دادم به ایشان ارائه کنم و … مرا بیشتر به حرکت وا می داشت .
دقت نظر ایشان در پرسشگری و ایجاد شفافیت برای من باعث شد که من بهتر ، دقیق تر و مسئولانه تر با مقاومت ها و مسائلم روبرو شوم . همراهی کوچ کمکم کرد تا بتوانم با وجود همه مقاومت ها ، عملکرد رضایت بخش تری داشته باشم .
با این همه
توانستم تدوین آن دوره و حتی ارائه آن را در زمان مطلوبی انجام بدهم .
باری
نیروی مقاومت درونی جزیی از طبیعت ماست و نمی توان آنرا نادیده گرفت !
برای توسعه و پیشرفت لازم است آن را بشناسیم و از کارکردش آگاه باشیم و بتوانیم راهکار هایی متناسب با شرایط و احوال خودمان بیابیم تا بتوانیم بهترینِ خودمان باشیم .
اگر تدبیری نیاندیشیم بی شک نیروی مقاومت درونی است که پیروز می شود و ما را به سمت و سویی می برد که شاید لذت آنی برایمان داشته باشد اما در بلند مدت رضایت چندانی برایمان نخواهد داشت !!